{ پارت ۳ }
جونگکوک:"گفتی که خجالت نمیکشی ..."
دستامو رو دستاش گذاشتم و زور زدم تا بازشون کنم
ا/ت:" نمیکشم فقط ولم کُنننن ... خوشم نمیاد بهم دست میزنییییییییییییی"
جونگکوک:" .... نمیخوام ...."
ا.ت:" گفتم ولم کن . . ."
جونگکوک:"اوع . . . خانم کوچولو عصبانی شدی؟"
« . . . نمیفهمم از آخر کی با این اخلاقت بهت جواب بله میده ؟»
جونگکوک:"اونجوری بهم نگاه نکن از صبح اونجوری بهم زل زدی . . . یکم مهربون تر باش"
ا/ت:"جونگکوک همین الان ازینجا برو (لحن دستوری و اخم)"
جونگکوک:"الان شدم جونگکوک . . . قبلا چیز دیگه ای صدام نمیکردی"
نزدیکم اومد ، ضربان قلبم تو کل بدنم احساس کردم
سمت صورتم اومد لبامو جمع کردم و صورتم و اونطرف کردم
جونگکوک:"کی گفته من با لبات کار دارم ..."
و نفساشو رویه گردنم حس کردم
جونگکوک:"من نمیزارم کسی اذیتت کنه ، نمیزارم بهت سخت بگذره... "
جونگکوک:" حالا دلمم میخاد جواب لطفم رو بدی ... به هر طریقی که شده !"
ا/ت:"چی داری میگـ ... "
جونگکوک:" ساکت باش ! "
در جا سکوت کردم هنوزم نمیدونم چرا . . .
پرتم کرد اونور تخت و اومد سمتم ترسیدم و خاستم با جیغ زدن فرار کنم ولی با،دستش،دهنم رو گرفت.
جونگکوک:"الان وقت جیغ زدن نیست ، هنوز وقت اون نشده ..."
ا/ت:"منظورت از اون چیه؟"
با چشمای گشاد بهش نگا می کردم.
«چرا یهو تغییر فاز داد نمیشد همون مهربون اول بمونه؟»
رویه صورتم،خابید که،سرمو تو بالشت فرو کردم و چشامو بستم
جونگکوک:"بهم نگو تو نمیدونی اون چیه؟"
اگر منظورش همون باشه ...
نمیدونم میخوام یا نه ....
ولی اگر یهو پشیمون بشم ...
این رأسش میشه تجاوز ...
پس میشه بیخیالش بشم ...!؟
اون بد بنظر نمیرسه ...
(معلومه که بد به نظر نمیاد دختریکه )
با پوزخند بهم زل زده و از نیم رخ بهم نگاه میکنه مجبورم قبولش کنم؟
یعنی مثل آدم های خل و چل تویه شهر دنبالم راه نمیوفته؟
جونگکوک:"چیه؟"
ا/ت:"مـَ ... مَن میخام که ... "
چشمامو بستم و ادامه دادم و از خجالت پتورو چنگ میزدم
ا/ت:"تو دوستـپـسرم بـــاشی ! "
(دقیقا گرفتین کـ چیو قبول کرد دیه)
جونگکوک:"عالیه ، میتونم کاری بکنم که همه بهت حسودیشون بشه !"
the end
واقعا ببخشید نتوستم پارت و آپ کنم چون دسترسی،به اینترنت نداشتم و شاید،باورتون نشه سیصد وشصت بار متن و ویرایش کردم
اسلاید دوم جوری که کوک و ا.ت باهم دست و پنجه نرم میکردن سر هر سکانس
خودم روش کراش زدم اگه کسی میدونه اسمشو بهم بگه
دستامو رو دستاش گذاشتم و زور زدم تا بازشون کنم
ا/ت:" نمیکشم فقط ولم کُنننن ... خوشم نمیاد بهم دست میزنییییییییییییی"
جونگکوک:" .... نمیخوام ...."
ا.ت:" گفتم ولم کن . . ."
جونگکوک:"اوع . . . خانم کوچولو عصبانی شدی؟"
« . . . نمیفهمم از آخر کی با این اخلاقت بهت جواب بله میده ؟»
جونگکوک:"اونجوری بهم نگاه نکن از صبح اونجوری بهم زل زدی . . . یکم مهربون تر باش"
ا/ت:"جونگکوک همین الان ازینجا برو (لحن دستوری و اخم)"
جونگکوک:"الان شدم جونگکوک . . . قبلا چیز دیگه ای صدام نمیکردی"
نزدیکم اومد ، ضربان قلبم تو کل بدنم احساس کردم
سمت صورتم اومد لبامو جمع کردم و صورتم و اونطرف کردم
جونگکوک:"کی گفته من با لبات کار دارم ..."
و نفساشو رویه گردنم حس کردم
جونگکوک:"من نمیزارم کسی اذیتت کنه ، نمیزارم بهت سخت بگذره... "
جونگکوک:" حالا دلمم میخاد جواب لطفم رو بدی ... به هر طریقی که شده !"
ا/ت:"چی داری میگـ ... "
جونگکوک:" ساکت باش ! "
در جا سکوت کردم هنوزم نمیدونم چرا . . .
پرتم کرد اونور تخت و اومد سمتم ترسیدم و خاستم با جیغ زدن فرار کنم ولی با،دستش،دهنم رو گرفت.
جونگکوک:"الان وقت جیغ زدن نیست ، هنوز وقت اون نشده ..."
ا/ت:"منظورت از اون چیه؟"
با چشمای گشاد بهش نگا می کردم.
«چرا یهو تغییر فاز داد نمیشد همون مهربون اول بمونه؟»
رویه صورتم،خابید که،سرمو تو بالشت فرو کردم و چشامو بستم
جونگکوک:"بهم نگو تو نمیدونی اون چیه؟"
اگر منظورش همون باشه ...
نمیدونم میخوام یا نه ....
ولی اگر یهو پشیمون بشم ...
این رأسش میشه تجاوز ...
پس میشه بیخیالش بشم ...!؟
اون بد بنظر نمیرسه ...
(معلومه که بد به نظر نمیاد دختریکه )
با پوزخند بهم زل زده و از نیم رخ بهم نگاه میکنه مجبورم قبولش کنم؟
یعنی مثل آدم های خل و چل تویه شهر دنبالم راه نمیوفته؟
جونگکوک:"چیه؟"
ا/ت:"مـَ ... مَن میخام که ... "
چشمامو بستم و ادامه دادم و از خجالت پتورو چنگ میزدم
ا/ت:"تو دوستـپـسرم بـــاشی ! "
(دقیقا گرفتین کـ چیو قبول کرد دیه)
جونگکوک:"عالیه ، میتونم کاری بکنم که همه بهت حسودیشون بشه !"
the end
واقعا ببخشید نتوستم پارت و آپ کنم چون دسترسی،به اینترنت نداشتم و شاید،باورتون نشه سیصد وشصت بار متن و ویرایش کردم
اسلاید دوم جوری که کوک و ا.ت باهم دست و پنجه نرم میکردن سر هر سکانس
خودم روش کراش زدم اگه کسی میدونه اسمشو بهم بگه
۳۹.۸k
۰۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.